به دفتر استادم وارد می‌شوم با کنایه بعضا تکراری روبه‌رو می‌شوم که پیش ما نمی‌آیی و همیشه با دیگران انگار هستی. می‌توانم حدس بزنم این طعنه از کجا می‌آید از اینجا که چند روز پیش چند ساعتی را در دفتر استاد دیگرم گذرانده‌ام و بر سر کارهایمان کمی با هم اختلاط کرده بودیم. کاش می‌توانستم بی‌پرده حرف‌هایم را بزنم اما چه می‌شود کرد بهرحال نه دوست دارم حرمتی را بشکنم نه حوصله‌ای مانده برای زدن برخی حرف‌ها و نه سیستم حوصله و وقت شنیدن برخی حرفها را دارد پس چه بهتر که آبی در هاون نکوبم و با لبخند و شوخی عرض ارادتی بکنم و راهم را بگیرم و به دنبال کارهایم بروم.

حرف‌هایم اما می‌ماند و در سرم دائم می‌چرخد. می‌خواهم بگویم

ادامه مطلب

استاد عزیزم تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارم، به خاطر نابودی توهم و خیال

پیشگویی محقق کننده یا پیشگویی خود انجام (Self-fulfilling prophecy)

واکنش عمیق جامعه به رخدادها

خاطر ,دوست ,حرف‌هایم ,بزنم ,پیش ,استاد ,به خاطر ,آبی در ,در هاون ,هاون نکوبم ,که آبی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پایگاه خبری ؛علمی؛ فرهنگی آذرنیوز رادیو جوان گومبا فروشگاه ابزار شیخ علیشاهی وبلاگ شخصی مهدی صادقی پترو سازه تدبیر گستر (پتساکو) بسیج مایه عزت کشور معرفی اماکن تاریخی و دیدنی اصفهان پخش پوشاک عمده زنانه و دخترانه باشگاه کیوکوشین کاراته صالحین